زبانحال حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در عرفه
«یا صاحِبِی فِی وَحـدَتِی» یـاور ندارم با تو ولی بـاکـی از این لشکـر ندارم از ابـتـدای راه گـفـتـم «حـَسـبِـیَ الله» نقشی به جز این، روی انگشتر ندارم مـن آسـمـانـم را بـه تـو تـقـدیـم کـردم دور و برم یک ماه، یک اخـتر ندارم دور از حبیب خویش ماندن، غربت این است درد من از این نیـست که یـاور ندارم «یا رادَّ یوسف عَلَی یعـقـوب» بنگـر دیگر عـلی اکـبر، عـلی اکـبـر نـدارم «یا رازقَ الطّفل الصَغیر» اصغر فدایت غیر از همین لالـه، گـلی دیگر ندارم دارم سَر و سِرّی در این هنگامه با تو میآید آن ساعـت که دیگر سـر ندارم با عضو عضو پیکرم میگـویم اینک ترسی ز تیـر و نیـزه و خـنجر ندارم هر زخـم با تو حـرفهایی تازه دارد ذکری، منـاجـاتی از این بهـتـر ندارم این شمرها احساسـشان را سر بریدند اینها مـسـلـمـانانـد؟ نـه بـاور نـدارم هم زنـدهام با اشک هم مـقـتـول اشکم از راز خـود پـرده چـگـونه بر ندارم |